اولویت اول و آخر شوهرم خانواده اش هستند
من دو ساله که ازدواج کردم 25 سالمه و همسرم 10 سال از خودم بزرگتره.
مشکل ما در روابط عاطفی هست و ارتباط برقرار کردن با هم. ایشون خیلی به خونوادشون اهمیت میدن در حدی که خودشون میگن خونوادم برای من حکم خدا رو دارن.
من همش دارم عذاب میکشم از اهمیت ندادناش به من.
به نظرتون چیکار باید بکنم واقعا از گریه و قهر و ناراحتی خسته شدم لطفا راهنماییم کنید
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
من اگه جای شما بودم نگاه میکردم ببینم چه رفتاری با همسر من دارن که تحت هر شرایطی انتخاب همسرم خانوادش هستند و رابطه خودم و با خانوادش بیشتر میکردم
سلام عزیزم قوی باش خانم برای اینکه حواس شوهرت به زندگیتون برگرده اجازه بده بچه گیرتون بیاد از خانوادش فاصله میگیره حسود نباش ببین عزیزم ازخودت شروع کن حرفلی عاشقانه زیادی واسه شوهرت بزن چرب زبونی چاپلوسی کن وهندونه بزار زیربغل شوهرت این زبون قرمز هرطرف پربدی میره پس کرایه نمیخاد بدی استفاده مفیدی کن و سیاست خرج بده وسنجیده حرف بزن وکارای قری وعاشقانه کن و......ساست های زنانه
گریه و قهر و ناراحتی فقط و فقط کارو بدتر میکنه و شما رو تو چشمش کوچیک میکنه. خود استاد نصری میگن تو پر قدرت تر از اونا باش مهربون تر جوری نشون بده که تو هم حس همسرتو به خونوادش داری قطعا نظرش بهت عوض میشه.