نام کاربر
سلام خدمت خانم نصری عزیز و همراهان
من خیلی از آموزش های شما استفاده کردم و خیلی تونستم تغییر کنم اما من یه مشکل خیلی بزرگ دارم که نمیدونم چجوری حلش کنم من ۲۳ سالمه و یه خواهر دوقلو دارم که از نظر رفتاری و شخصیتی کاملا متفاوت هستیم حتی فکرها و سلیقه های متفاوتی هم داریم اما مشکل من اینجاست که خواهر من خیلی وابسته به منه خیلی شدید مخصوصا از پارسال که مادرم فوت کردند این شدت بیشتر شد و حتی برای لباس پوشیدن منتظرند تا اول من بپوشم بعد مثل من بپوشه فوق العاده تنبل.بعد از مادرم تمام مسئولیت های خونه روی دوش منه حتی از کارم زدم اما اون بی کار میشینه جلوی تلویزیون ولی حاضر نیست کمکی بکنه یا حتی اگه کمکی انجام بده خیلی غر میزنه خیلی که آدمو کلافه میکنه و زیر زیری غر میزنه
حسود هم هستند حتی وقتی که خواستگار برای من میاد من اگه لباس بگیرم اونم حتما باید بگیره بدون در نظر گرفتن شرایط مالی
و هر دفعه با آمدن هر خواستگار ما دعوای شدید در خانه داشتیم تا حدی که منو کتک زدند حتی من زبان میخونم برای آیلتس کلی غر میزنه که صداتو ببند درس نخون چون خودش نمیخاد تغییر کنه و تمام کاری که انجام میده از صبح تا شب جلوی تلویزیون نشستنه نه کتاب میخونه نه زبان میخونه نه میخاد کار کنه نه دوستی داره که باهاش بیرون بره و همش میخاد با دوستای من بیرون بیاد که نه من دوس دارم نه دوستام
تا وقتی که مثل خودش هیچ کاری نکنم خوبم اما وقتی که بخام پیشرفت کنم و تغییر کنم همه چی کاملا عوض میشه خیلی انرژی مثبت و انگیزه منو برای ادامه میگیره خیلی و من خیلی تلاش میکنم که بازهم ادامه بدم و هیچی مانع من نشه اما خیلی سخته یه نفر همیشه جلوت باشه کلی باهاش حرف میزنم میگم بیا بریم مشاوره منم رفتم اشکالی نداره اما میگه خودت دیوونه ای این وسط بابام ام که تازه بازنشسته شده و به خاطر نبود مادرم خیلی تحت فشاره و اذیت میشه اما من خیلی وقتا به خاطر پدرم چیزی نمیگم اما واقعا اذیتم و دنبال راه چاره ممنون میشم کمکم کنید خیلی مسئله مهمیه واسم.
من خیلی از آموزش های شما استفاده کردم و خیلی تونستم تغییر کنم اما من یه مشکل خیلی بزرگ دارم که نمیدونم چجوری حلش کنم من ۲۳ سالمه و یه خواهر دوقلو دارم که از نظر رفتاری و شخصیتی کاملا متفاوت هستیم حتی فکرها و سلیقه های متفاوتی هم داریم اما مشکل من اینجاست که خواهر من خیلی وابسته به منه خیلی شدید مخصوصا از پارسال که مادرم فوت کردند این شدت بیشتر شد و حتی برای لباس پوشیدن منتظرند تا اول من بپوشم بعد مثل من بپوشه فوق العاده تنبل.بعد از مادرم تمام مسئولیت های خونه روی دوش منه حتی از کارم زدم اما اون بی کار میشینه جلوی تلویزیون ولی حاضر نیست کمکی بکنه یا حتی اگه کمکی انجام بده خیلی غر میزنه خیلی که آدمو کلافه میکنه و زیر زیری غر میزنه
حسود هم هستند حتی وقتی که خواستگار برای من میاد من اگه لباس بگیرم اونم حتما باید بگیره بدون در نظر گرفتن شرایط مالی
و هر دفعه با آمدن هر خواستگار ما دعوای شدید در خانه داشتیم تا حدی که منو کتک زدند حتی من زبان میخونم برای آیلتس کلی غر میزنه که صداتو ببند درس نخون چون خودش نمیخاد تغییر کنه و تمام کاری که انجام میده از صبح تا شب جلوی تلویزیون نشستنه نه کتاب میخونه نه زبان میخونه نه میخاد کار کنه نه دوستی داره که باهاش بیرون بره و همش میخاد با دوستای من بیرون بیاد که نه من دوس دارم نه دوستام
تا وقتی که مثل خودش هیچ کاری نکنم خوبم اما وقتی که بخام پیشرفت کنم و تغییر کنم همه چی کاملا عوض میشه خیلی انرژی مثبت و انگیزه منو برای ادامه میگیره خیلی و من خیلی تلاش میکنم که بازهم ادامه بدم و هیچی مانع من نشه اما خیلی سخته یه نفر همیشه جلوت باشه کلی باهاش حرف میزنم میگم بیا بریم مشاوره منم رفتم اشکالی نداره اما میگه خودت دیوونه ای این وسط بابام ام که تازه بازنشسته شده و به خاطر نبود مادرم خیلی تحت فشاره و اذیت میشه اما من خیلی وقتا به خاطر پدرم چیزی نمیگم اما واقعا اذیتم و دنبال راه چاره ممنون میشم کمکم کنید خیلی مسئله مهمیه واسم.
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
جمیله رحیمی
سلام خدمت شما،کار خونه رو تقسیم کنید اگه صبح شما ظرف رو شوستی شب بهش بگید اون باید ظروف رو بشوره همین طور بقیه کار خونه و در مورد درس زبان و پیشرفت باهاش حرف بزنید اگه خودش نمیخونه مانع سر راه شما نباشه دوستات رو هم بفهمانی که بهش محل نده و خودش برا خود دوست پیدا کنه،لباس هم که اول بزارید اون انتخاب کنه بعد شما انتخاب کنید همین که خواستگار بهش پیدا شد اون رو از سر راه ببر کنار
پاسخ
4 سال پیش