من دوتا بچه دارم یه مدت شوهرم کافه اجاره کرد و من فرصت کمی براش میزاشتم و بهش نمیرسیدم.
اونم با خیلیا رابطه برقرارمیکرده، بعد یه مدت فهمیدم. یه مدت جنگ و اینا بعد گذاشته کنار کاراشو و کافه روهم تحویل داده و برگشت به شغل قبلش.
الانا خیلی عصبیه کلا اخلاقش اینطور بود همه چیو به زور از آدم می خواست. الان که مثلا چیزی پیش بیاد بهش بگم نه یا مخالفت کنم برمیگرده میگه نکن دوباره میرم پی اون کارا.
بعضی وقتا نمیدونم چجوری باید باهاش رفتار کنم نمیدونم چجوری باهاش رابطه برقرار کنم. راستش بینمون فاصله افتاده هر وقت میخوام برم کنارش یاد پیامایی که به اون دخترا میداد میوفتم و خیلی سوالا برام پیش میاد که هنوز جوابشونو نگرفتم.
اعتماد کردن بهش برام خیلی سخته ...
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
سلام عزیزم مسئله ی خیانت ممکن توی زندگی خیلی از خانم ها اتفاق بیوفته و بخشش خیانت خیلی سخته و کاملا قابل درک که شما حس بدی داشته باشین اما شما باید به این فکر کنی خوب الان با این مسئله چی کار کنم و انتخاب کنین موندن توی زندگی و جدا شدن اما به هر دوی انتخاب ها باید توجه کنید و میتونین مسئله ی خیانت و ببخشین و زندگیتونو از اول با همسرتون بسازین اما دیگه اینبار به خودتون و ارزش هاتون اهمیت بدین و اشتباهات گذشترو تکرار نکنید با آگاهی بقیه مسیر زندگیتون تدامه بدین که بتونین فرزندانی با آگاهی و قدرتمند تربیت کنید و راه دوم جدا شدن که شما و بچه ها خیلی ضربه میخورین و زندگیتون از بین میره حالا میتونین انتخاب کنید راهتونو
سلام یک مدت منم به شوهرم شک کردم و با صحبت کردن باخودش و توضیح در مورد تک تک پیامها و... قانع شدم که سوتفاهم بوده اگر بتوانید صحبت کنید و یک وقت زیاد واسه هم بذارید و بگید بخاطر اینکه تو و زندگیمون را دوست دارم دلم میخواد واسه خودم باشی ببین اگر منم جای تو بودم حال تو خیلی بد میشد و ننیتوانستی بهم اعتماد کنی و شاید بدترین اتفاق واسه زندگیمون می افتاد اما من دلم میخواد هر دو اون روزها را فراموش کنیم و میدونم وو هم دوست داری این زندگی را . و هر کاری از نظر عشق و علاقه و رسیدگی به همسرتون را انجام بدید بدون اینکه به اون پیامها و ...تو ذهنتون پروبال بدید مخصوصا اگر شوهرتون خواسته که بهش فرصت بدید و مطمعن باشید با توجه کردن بهش اما که تغییر یهویی و خیلی زیاد کم کم.. میتونید دوباره زندگی خوبی را به امید خدا داشته باشید و خواهشا اصلا به چیزهای گذشته فکر نکنید و دو نفرهاتون را بیشتر کنید و کاری کنید که در کنارتون لذت ببره و بهش احترام بذارید و مخالفتتون به نرمی و بهانه اوردن با لحن زنانه و خیلی چیزهای دیگه البته بعد از درست کردن رابطتون میتونید انجام بدیدامیدوارم کمکی کرده باشم
باهم دیگه برید پیش مشاور
صحبت کنید باهاشون و یه فرصت به خودتون و همسرتون بدید یه تحول در خودتون ایجاد کنید اگر جواب نگرفتین برین مشاور زمانیکه اسم بچه میاد وسط تصمیم ها کمی سخت میشه