نام کاربر
با عرض ادب و احترام
من ده ماه ازدواج کردم با مردی سه سال کوچکتر از خودم.
ایشون در مورد گرفتن جشن دروغهای زیادی گفتن و گفتن که سالن رزرو کردم و قبل از جشن دعوا راه انداختن و جشن رو کنسل کردن و اخرسر هم انداختن گردن من که مقصر خودت بودی که دعوا راه انداختی و جشن کنسل شد.
و بعد از اون به مدت سه ماه قهر بودیم و در این مدت قهر ایشون رفتن ب سلیقه خودشون خونه اجاره کردن در تهران و مادرش وداییش رو بردن اونجا ب مدت یکماه پیششون زندگی کردن و بعد از اون اومدن گفتن که من خونه گرفتم و با ماه عسل منو بردن تو اون خونه.
و بعد از رفتن سر خونه و زندگیمون من جهیزیه کامل بردم و ایشون هم مبلمان خریدن و فقط مونده بود یه یخچال که ایشون هر هفته قول هفته دیگه رو میدادن که یخچال میخرم و ده ماه طول کشید و نخریدن
و همین مسئله باعث بحثهای مختلفی شد.
اوایل ایشون پول میدادن ماهیانه بعد از گذشت چندماه از زندگیمون ب بهانه های مختلف ب من پول نمیدادن مثلا میگفتن حقوق ندادن.
یا میگفتن حسابم مسدود شده!
و میگن که تو مدیریت مالی نداری و هر زمان هم میگفتم پول میخوام وسایل خونه میشکستن و یا خودزنی میکردن و بند شارژرو دور گردنشون میزاشتن و میگفتن خودمو میکشم.
چند بار بگم پول ندارم در صورتی که مطمین بودم که پول دارن و نمیدن و بخاطر همین ناراحت میشدم.
و ایشون خرج خانوادشون رو هم میدادن و زمانهایی که ب من میگفتن پول ندارم می دیدم که ب خانوادش براحتی پول میدن و تحمل این شرایط انقدر برام سخت شده بود که بدون اطلاع ایشون خونه رو ترک کردم.
و ب خونه پدرم اومدم و الانم که اومدم شهرستان پیام میدن که چرا رفتی و برگرد هر شرطی داشته باشی من میپذیزم من میخواستم از شما راهنمایی بگیرم که چکار کنم با این قضیه بهتر هست؟
با تشکر
من ده ماه ازدواج کردم با مردی سه سال کوچکتر از خودم.
ایشون در مورد گرفتن جشن دروغهای زیادی گفتن و گفتن که سالن رزرو کردم و قبل از جشن دعوا راه انداختن و جشن رو کنسل کردن و اخرسر هم انداختن گردن من که مقصر خودت بودی که دعوا راه انداختی و جشن کنسل شد.
و بعد از اون به مدت سه ماه قهر بودیم و در این مدت قهر ایشون رفتن ب سلیقه خودشون خونه اجاره کردن در تهران و مادرش وداییش رو بردن اونجا ب مدت یکماه پیششون زندگی کردن و بعد از اون اومدن گفتن که من خونه گرفتم و با ماه عسل منو بردن تو اون خونه.
و بعد از رفتن سر خونه و زندگیمون من جهیزیه کامل بردم و ایشون هم مبلمان خریدن و فقط مونده بود یه یخچال که ایشون هر هفته قول هفته دیگه رو میدادن که یخچال میخرم و ده ماه طول کشید و نخریدن
و همین مسئله باعث بحثهای مختلفی شد.
اوایل ایشون پول میدادن ماهیانه بعد از گذشت چندماه از زندگیمون ب بهانه های مختلف ب من پول نمیدادن مثلا میگفتن حقوق ندادن.
یا میگفتن حسابم مسدود شده!
و میگن که تو مدیریت مالی نداری و هر زمان هم میگفتم پول میخوام وسایل خونه میشکستن و یا خودزنی میکردن و بند شارژرو دور گردنشون میزاشتن و میگفتن خودمو میکشم.
چند بار بگم پول ندارم در صورتی که مطمین بودم که پول دارن و نمیدن و بخاطر همین ناراحت میشدم.
و ایشون خرج خانوادشون رو هم میدادن و زمانهایی که ب من میگفتن پول ندارم می دیدم که ب خانوادش براحتی پول میدن و تحمل این شرایط انقدر برام سخت شده بود که بدون اطلاع ایشون خونه رو ترک کردم.
و ب خونه پدرم اومدم و الانم که اومدم شهرستان پیام میدن که چرا رفتی و برگرد هر شرطی داشته باشی من میپذیزم من میخواستم از شما راهنمایی بگیرم که چکار کنم با این قضیه بهتر هست؟
با تشکر
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
نتیجهای یافت نشد.