نام کاربر
سلام وقت شما بخیر،
من سولماز هستم از خوزستان دیروز ۳۹ سال شدم مجردم، دانشجو بودم ۲۲ سالم بود.
مادرم فوت کرد من بعد از اون از درس وکار فاصله گرفتم به خانواده رسیدم، الان همه سر زندگی شون هستن، اما من ماندم با اینکه ظاهر نسبتا خوبی دارم اما ماندم درس ادامه دادم، الان تو مرکز استان دارم کار میکنم، ترس دارم از تنهایی ترس از آینده دوست دارم ازدواج کنم ترس از یائسگی، وقتی دختر و پسر جوانی رو می بینم که دست تو دست هم هستن با حسرت نگاهشون میکنم، میشه راهنماییم کنید به من یه قوت قلبی بدید.
من سولماز هستم از خوزستان دیروز ۳۹ سال شدم مجردم، دانشجو بودم ۲۲ سالم بود.
مادرم فوت کرد من بعد از اون از درس وکار فاصله گرفتم به خانواده رسیدم، الان همه سر زندگی شون هستن، اما من ماندم با اینکه ظاهر نسبتا خوبی دارم اما ماندم درس ادامه دادم، الان تو مرکز استان دارم کار میکنم، ترس دارم از تنهایی ترس از آینده دوست دارم ازدواج کنم ترس از یائسگی، وقتی دختر و پسر جوانی رو می بینم که دست تو دست هم هستن با حسرت نگاهشون میکنم، میشه راهنماییم کنید به من یه قوت قلبی بدید.
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
نتیجهای یافت نشد.