من سال ۷۹ ازدواج کردم و از همون دوران عقد به رفتار همسرم شک کردم و طی این سالها مطمئن شدم همسرم بهم خیانت میکنه یعنی حدود ۱۸ سال به من خیانت کرد و با زن نامحرم ارتباط نامشروع داشت و زن به منزل من آوردند.
من هزاران بار بخشیدم الان هیچ علاقه ای اعتمادی بهشون ندارم و دائم به طلاق و جدایی فکر میکنم و امیدی به درست شدن این زندگی ندارم خودمم افسردگی گرفتم و اصلا حال خوبی ندارم خانواده همسرم از رفتار پسرشون اطلاع داشتن و کمکی برای بهبود نکردن.
پدر شوهرم گفت دو سال صبر کن تا پسرت بزرگ بشه بعد طلاق بگیر و مادرشون گفتن همین که خرجی براتون میاره کافیه چی میخوای همه ی مردا همینجوری هستن. بشین زندگیتو بکن الان حس میکنم همسرم اخلاقش تغییر کرده ولی مطمئن نیستم ولی من هیچ حسی بهشون ندارم رابطه جنسی ما خیلی کم شده دلم میخواد صد در صد ازشون جدا بشم ولی همسرم ول کن من نیست.
میشه راهنمایی کنید ببینم آیا طلاق کار درستی هست و اگر قرار طلاق بگیرم چجوری همسرمو قانع کنم که این زندگی دیگه درست نمیشه و ایشونم به طلاق راضی بشن؟
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
سلام به شما دوست عزیز متاسفم به خاطر مسئله ای که در زندگی شما پیش آمده واقعیت اینه که خیانت به هرشکلی تلخ و عذاب آوره و اصلا توجیح مناسبی نیست. اما عکس العمل هر فرد در مقابل این مسئله ممکن است متفاوت باشد.یعنی بعضی ها خیانت را یک گذر از خط قرمز ممنوعه میدانند و معتقدند همه چیز رابطه زیر سوال رفته و جای هیچ بخششی وجود نخواهد داشت و احتمالا جدا میشوند، دسته دیگر ممکن است اهمیت زیادی ندهند و این موضوع را راحت تر بپذیرند و به زندگی مشترک خود تحت هر شرایطی ادامه دهند،برخی هم به دنبال جبران ممکن است دست به اعمال غیرمنطقی بزنند،اما دسته بعد به جای واکنش های افراطی و غیر منطقی سعی میکنند رابطه را واکاوی دقیق تری کنند و علت یابی کنند که چرا طرف مقابل به من خیانت کرده و از من چه انتظاراتی داشته که کوتاهی کردم؟ و چند درصد از عامل این اتفاق من هستم؟ یعنی به جای فرافکنی علت را کمی در خود هم جست و جو کنیم. معمولا وقتی سعی کنیم با دید بازتری به مسئله نگاه کنیم و حق به جانب برخورد نکنیم رفتارمان تغییر خواهد کرد.شما در این مورد 2 راه بیشتر ندارید یا ببخشید و به زندگیتان ادامه دهید و یا اینکه جدا شوید. اگر تصمیم به بخشش گرفتید در تمام رفتار و اعمالتان بخشش باید وجود داشته باشد و از طعنه و کنایه و زخم زبان و نبش قبر نباید خبری باشد. ورفتارتان باید حکایت از بخشش و اعتماد باشد و گرنه میتواند به زندگی شما آسیب وارد شود. برای حل این بحران میتوانید به یک روانشناس هم مراجعه کنید شاید بیشتر بتونن کمکتون کنند.