به من اطلاع بده!

با کلیک بر روی "Allow" از تخفیف ها و پیام های سایت مطلع شوید.
user-avatar
نام کاربر

زندگیم چه گذشته و چه حالم با سختی میگذره

#فرار_از_خانواده #شوهر_بی_مسئولیت
1 1354 4 سال پیش
سلام خسته نباشید
تروخدا کمکم کنید...
من دنیا هستم 20 ساله اهل استان خوزستان. از بچگی زجرای زیادی کشیدم مادرم از پدرم جدا شد و افتادم زیر دست زن بابا. درسن 9 سالگی خواهرم فقط 2 سال سن داشت مادرم رفت.
زن بابام اذیتم میکرد کتکم میزد من و خواهرم گرسنه هم میشدیم نمیتونستیم به یخچال دست بزنیم حق نداشتیم راحت تلویزیون نگاه کنیم من فرار کردم از خونه بابام هرجا میرفتم کسی نگهم نمیداشت. نه عمویی نه عمه ایی خانواده مادرمم که اصلا دایی هام مارو نوه شون هم نمیدونستن. مادرم معتاد شده بود خودش آواره.
با یه پسر آشنا شدم همه مخالف بودن چون نه کار داشت نه سربازی رفته بود. ساکن استان آذربایجان غربی بود.
منو فراری داد منم الان نزدیک دو ساله روی شهرمو پدرمو به چشم ندیدم. فقط در حد تلفن... خواهرم روانی شده. رگشو میزنه و همش این خونه اون خونس .
پدرمم گیر زن بابا و نمیتونه طلاق بده پول نداره.
خودمم که پیش مادرشوهرم زندگی میکنم با یه شوهر بیکار که ادعا نقشه هایی برا آینده میکنه. خیلی اذیتم خانواده شوهرم دوستم ندارن. اذیتم نمیکنن اونجور ولی یعضی وقتا غر میزنن. شوهرمن میگه ول کن منم جایی ندارم ول کنم برم. شوهرم کار نداره تو یه اتاق کوچیک زندگی میکنیم. جهیزیه هم ندارم. شوهرم شبا منو میفرسته پیش مادرش تا بخوابه خودشم شبا فقط سرش تو گوشیه تلفن میحرفه.
بارها بارها مچشو گرفتم با گوشی در حد گوشی دنیای مجازی انکار میکنه انقدر که هم منو خسته کرده هم خودشو...
تروخدا کمکم کنید تنهام و بی کسم.
بگید چکار کنم ثواب داره نه موقعیت دارم برم مشاور ن کسی میبره منو بچه هم ندارم تنبلی تخمدان دارم ....
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
نظراتی که شامل تبلیغ به صورت لینک، نام شرکت، اشخاص خاص باشند منتشر نمی شوند.
شما میتوانید تجربه خودتان را از یک موضوع را به صورت نظر در اینجا درج کنید، و یا میتوانید از تجربه دیگران استفاده کنید.
نام و نام خانوادگی من را به دیگران نمایش نده
میترااحمدی

سلام عزیزم میتونم درک کنم چی کشیدی چون منم تقریبا شرایط تو رو داشتم دقیقا باکسی ازدواج کردم که مشکلات همسرتو روداشت. واسه بچه دار شدن عجله نکن با بچه هیچی عوض نمیشه که هیچ شرایط بدترمیشه. این تو هستی که باید سعی کنی همسرتو تغییر بدی. اول اینکه کاملا طبیعیه که خانواده شوهرت باهات بد رفتاری کنن از دید اونا تو دختر مناسبی نبودی واسه پسرشون. دوتا پیشنهاد دارم که خودم تجربه اش کردم اول اینکه سعی کن با رفتار و مظلومیتت و مهربانیت توجه خانواده شوهرتو به سمت خودت جلب کنی تا اذیتت نکنن. دوم اینکه با مهربانی سمت همسرت برو و سعی کن راضیش کنی بره خدمت. اگه بره خدمت دست از دنیا مجازی و بیکار بودن برمیداره و کمی مسولیت پذیر میشه شرایطت کمی بهتر. فقط توصیه میکنم اشتباه نکن فعلا به هیچ عنوان بچه دار نشو سعی کن بری سرکار موقتی از خودت درامدی داشته باشی اینطور هم کمتر تو خونه ای کمتر حرف میشنوی هم اینکه منبع درآمدی داری هرچند کم باشه. برای یک تخمکتم که ضعیفه میتونی جلو خانواده شوهرت با مادر شوهرت بری دکتر به بهانه معاینه زنانه یا عفونت زنانه که برات امپول قرص تقویتی مینویسه. نگران تنبلی تخمدانم نباش اکثر خانما این مشکل دارن. من خودمم تنبلی تخمدان داشتم با چندتا قرص تقویتی زود رفع شد. الان بچم دارم امیدوارم تجربه هام به دردت بخوره.

پاسخ 4 سال پیش