شوهرم مرد بد دهن و ایراد گیری هست و مدام میگه از ازدواج با من پشیمونه
من ۱۰ سال هست ازدواج کردم شوهرم خیلی خیلی آدم ایرادگیری هستن و حتی زمانی که راه میرم ازم ایراد میگیره. حرف منو ب هیچ عنوان مورد قبولش نیست حتی اگر حرف منطقی باشه خیلی حساس و وسواس هستن مخصوصا روی نظم .
حتی داخل سطل زباله هم نگاه میکنن ببین من چطوری مواد غذایی رو مصرف کردم آیا با اصراف ؟ یا نه؟
همه چی داخل خونه تحت کنترل ایشون هست هیچ اراده ای از خودم ندارم ناتوان هستم اعتماد بنفسم کامل از بین رفته. بخاطر این مشکلات تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم ولی بعد دچار وسواس خیلی شدید شدم.
۱۰ سال اقدام ب بچه دار شدن نکردم الان با گذشت این همه سال اگر این آقا ببینن که من نشستم و استراحت میکنم با داد و فریاد و بد دهنی از من میخوان که کارای خونه رو انجام بدم. حتی اگر همه ظروف شسته شده باشه و کارها انجام گرفته باشه یک بهانه دیگر پیدا میکنن مثلا ب گلها آب ندادی و بی مسئولیت هستی و بد دهنی شدید ب خاطر مسائل خیلی خیلی کوچک.
اگر هم مشغول انجام کاری باشم باز هم بددهنی میکنند ک چرا جلوی من و زمان حضور من در خانه کار میکنی؟ میخوای بهم ثابت کنی ک کار میکنی؟ حتما کسی بهت یاد داده.
خیلی اظهار پشیمانی میکنند بابت ازدواج و مدام هر روز چندین مرتبه به من با لحن خیلی جدی و بددهنی میگویند ک من واقعا پشیمان هستم یک عمر پشیمان چرا با تو ازدواج کردم واای چ حصرتی بزرگتر از این؟ وااای جوانیم رفت وااای زندگیم از دستم رفت محکم به پیشانی خودشون میزنن ک چ کار کنم؟
با توجه ب اینکه من وسواسم درمان شده و کل نظافت و کارهای منزل را ب درستی انجام میدهم. اگر ی قطره روغن روی گاز باشد داد و فریاد شروع میکنند ک چجوری تو بزرگ شدی؟ خاک تو اون سرت خیلی کثیف هستی و الی آخر
۵ یا ۶ ساعت اصلا در روز هیچ حرفی نمیزند و اگر بعد از ۶ ساعت صحبت کند فقط در حد دستور یا چیزی نیاز داشته باشد فوق العاده فوق العاده ایرادگیر. مشکل شخصیتی دارن به روانشناس مراجعه کردن متاسفانه فرمودن ک مشکل شخصیتی داره و عقلش تو همان سن ۱۵ سالگی مونده و خیلی سخت هست ک درمان بشه چون همراه با گذشت سن عقل هم تکامل پیدا میکنن ایشون الان ۴۲ سال سن داره و مشاوره هم بی تاثیر هست.
فوق العاده پرخاشگر و عصبی هستن و روزی ۱۰۰۰ تا سوال از من میکنن چرا اینجا فلان یا...
اصلا قبول به آمدن پیش مشاور ندارن ب هیچ عنوان.
خیلی دلم میخواد حداقل به مادرش بگم شما ک میدونستی روحیه پسرت رو چرا منو در جریان نگذاشتی؟ ب نظرتون چی کار کنم با این مرد؟ اینم بگم ک تصمیم ب جدایی ندارم.
ممنون میشم منو راهنمایی بفرمایید
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
سلام اگر شرایط برگشت داری طلاق بگیر برو هدف گذاری کن برای شخص خودت
سلام. با عرض تاسف و ناراحتی از وجود چنین مشکلی.اصلا اهمیتی به حرفاش نده. ذات این آدم اینجوریه. بلانسبت تو وقتی از کنار یه سگ رد میشی شروع میکنه به پارس کردن. آیا تو توقع داری اروم بشینه و تو رو تماشا کنه در حالیکه ذاتش اینه البته با پارس کردن دلهره به وجود تو میفته. اما کم کم خو میگیری.اونم رام میشه. اون که دیگه حیوونه. اهمیتی نده . خوشحالیای خودتو داشته باش. سر هر چیزی که میدونی قراره ایراد بگیره جلوشو بگیر که اکثرا شدنیه. مثلا اگه خیارسبز توی یخچال کمی مونده بریز دور نذار اصلا بفهمه. یا اگر روغن ریخته رو گاز نذار ببینه. در عوضش بشین نکات مثبتش رو بنویس و به همونا دلخوش باش. عزیزم خیلیا هستن مچ شوهرشون با یکی دیگه گرفتن و به خاطر بچه هاشون دارن باهاش زندگی میکنن. بنظر من شوعرتو قلبا دوست داشته باش تا این دوست داشتن توی رفتارت هم نمود کنه. اگر توی قلبت از کسی حرص بخوری قیافه ت این نارضایتی رو نشون میده. یه مدت روی اعتماد بنفست هم کار کن روابطتو عمیق و واقعی با دیگرانو پیدا کن. بعد یه بچه بیار . آخه هر دوتاتون همینحوری بیکار میشیتین توی خونه محبوره به تو گیر بده.من خودم بیکار باشم به ترک دیوار هم گیر میدم .موفق باشی و شاد .