ترس از شروع رابطه ای که ممکنه بی نتیجه باشه
اما بعد از 2 سال که یکم سرد شده بود و مدام بهونه میآورد من خواستم تموم کنم که خواست همو ببینیم و تو دیدار یهو گریه کرد و گفت من نمیخوام تو رو از دست بدم اما چون خانوادم سر سنمون مشکل دارن و من اصلا الان شرایط ازدواج ندارم نمیشه و من با تمام عشقی که بهش داشتم تصمیم گرفتم حالا که میگه نمیشه جدا بشیم.
الان 8ماه گذشته و تو این مدت 2_3 بار باهم حرف زدیم هر بار حال هر دومون از نبود هم بد بوده منکه واقعا خیلی اذیت شدم تو این مدت و همچنین اون 2 هفته پیش خواست همو ببینیم البته بگم خانواده منم سر سنمون مخالفن و مامان من از اول در جریان رابطه ما بوده و عشقمون بوده.
2 هفته پیش که همو دیدیم خیلی دیدار خوبی بود کلی باهم گفتیم و خندیدیم و اصلا انگار نه انگار که 8 ماه جدا بودیم چون ما کلا هیچوقت با هم مشکلی نداشتیم گفت من خیلی فکر کردم میخوام با خانوادم صحبت کنم و تا 2 سال دیگه شرایطمو اوکی کنم و بیام خواستگاری.
منم گفتم باشه پس صحبت کن اگر اوکی شد دوباره شروع میکنیم اگر نه که هیچی چون جدایی باز سخت تر میشه. الان بعد از 2 هفته برگشته میگه صحبت کردم و همه چیز اوکی میشه. اما چون 1% احتمال میدم نشه نمیخوام باز شروع کنیم که یهو بعداز 2سال اگه نشد باز هر دو داغون میشیم.
لطفا بهم بگید با ترسش چکار کنم؟؟؟
ما خیلی همو دوست داریم و بدون هم واقعا حالمون بده
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
سلام دوست عزیز منم هم سن شما هستم و در همین موقعیتم فرد مقابل من این رسمو دارن که پسر باید همه چیزش تکمیل باشه تا اصلا خواستگاری بره. یعنی حتی حاضر به خواستگاری رفتن واسه پسرشونم نبودن. من ۱ سال صبر کردم که در این یک سال خانوادشونو قانع کنن که لااقل بیان خواستگاری تا تکلیفمون معلوم شه اما قبول نکردن. منم همه چیزو تموم کردم و این بهترین کار بود چون طرفم به خودش اومد و تلاششو بیشتر کرد تا خانوادشو راضی کنه. به نظرم اصلااا به رابطه برنگرد اصلاا بهش به عنوان یه خواستگار معمولی نگاه کن که ممکنه بیاد ممکن هم هست نیاد. هیچ تضمینی وجود نداره که در این مدت چه خانواده چه خود اقا پسر پشیمون نشن. به فکر خودتون باشید
دو سال صبر کردین به نظرم کافیه .دیگه به رابطه برنگرد اگه می خواد واقعا اقدام کنه و بیاد خواستگاری تو دوران نامزدی و عقد می تونه برای بهبود شرایطش تلاش کنه