نام کاربر
شوهرم مردیه که هم بی مسئولیته و هم خیانت می کنه و هم دست بزن داره
دسته بندی: اختلال های روانی
#شوهر_خسیس #دست_بزن #خیانت
عزيزان سوال من يكى نيست. زندگى من خيلى خيلى سخته طوريكه الان دارم تايپ ميكنم اشكم سرازير شد،
شوهرم همسر دوم داره ،بيش از ١٠ مرتبه توى ٢٠ سال زندگى خيانت ديدم ازش، اصلاً برام خرج نميكنه ،رفيق باز و معتاد هم هست و از نظر جنسى باهاش مشكل دارم
از اول عاشقش بودم و خداى دوم زندگيم بود. مثل دسته گل تحويلش ميگرفتم و چشمم به روى همه ى اخلاقهاى بدش كور بود.
فقط و فقط صبر و تحمل، بعدشم تنها دليل موندم بچه هام هستن چند سرى از خونه رفتم اما نتيجه اين شد كه بچه هام دختر و پسرم نيازمند به مشاوره شدن و مشاور گفت هيچ راهى ندارى بجزء اينكه بالاى سر بچه هات باشى چون فوق العاده بيخيال هست.
متاسفانه از گروه ادمهاى خاكسترى هست، با هيچ محبتى سيراب نميشه و هميشه نيمه خالى رو ميبينه. صددرصد منم بى تقصير نيستم، محبت و مهربونى زيادى كردم و تاوانش رو دارم پس ميدم. بعد از مدتى از اين زندگى سرد و بي روح خسته ميشم و با كتاب خوندن و كار هنرى خودمو مشغول ميكنم.
درسته اروم ميشم چون درونم ادم شكست خورده رو قبول نداره و هميشه سعى كردم جزء ادمهاى موفق باشم از گله و شكايت توى زندگى خوشم نمياد احساس ميكنم كه اينكارها ادم رو بدشانس تر ميكنه. هروقت حرف حق رو بزنم، تنها كارى كه ميكنه كتك ميزنه.
منم سالهاست بخاطر شخصيت خودم سكوت ميكنم و اون هم هيچ كارى به من نداره البته از نظر مالى و عاطفى ( اما من بايد وظيفه زنانه ام رو انجام بدم ، ) اعتياد داره و اگر رابطه جنسى بخواد با اينكه ميدونه نميتونه منو راضى نگه داره اما به من اجازه اعتراض نميده و هميشه حق رو به خودش ميده و من رو مقصر ميدونه.
با تنهاييهام چكار كنم ........
شوهرم همسر دوم داره ،بيش از ١٠ مرتبه توى ٢٠ سال زندگى خيانت ديدم ازش، اصلاً برام خرج نميكنه ،رفيق باز و معتاد هم هست و از نظر جنسى باهاش مشكل دارم
از اول عاشقش بودم و خداى دوم زندگيم بود. مثل دسته گل تحويلش ميگرفتم و چشمم به روى همه ى اخلاقهاى بدش كور بود.
فقط و فقط صبر و تحمل، بعدشم تنها دليل موندم بچه هام هستن چند سرى از خونه رفتم اما نتيجه اين شد كه بچه هام دختر و پسرم نيازمند به مشاوره شدن و مشاور گفت هيچ راهى ندارى بجزء اينكه بالاى سر بچه هات باشى چون فوق العاده بيخيال هست.
متاسفانه از گروه ادمهاى خاكسترى هست، با هيچ محبتى سيراب نميشه و هميشه نيمه خالى رو ميبينه. صددرصد منم بى تقصير نيستم، محبت و مهربونى زيادى كردم و تاوانش رو دارم پس ميدم. بعد از مدتى از اين زندگى سرد و بي روح خسته ميشم و با كتاب خوندن و كار هنرى خودمو مشغول ميكنم.
درسته اروم ميشم چون درونم ادم شكست خورده رو قبول نداره و هميشه سعى كردم جزء ادمهاى موفق باشم از گله و شكايت توى زندگى خوشم نمياد احساس ميكنم كه اينكارها ادم رو بدشانس تر ميكنه. هروقت حرف حق رو بزنم، تنها كارى كه ميكنه كتك ميزنه.
منم سالهاست بخاطر شخصيت خودم سكوت ميكنم و اون هم هيچ كارى به من نداره البته از نظر مالى و عاطفى ( اما من بايد وظيفه زنانه ام رو انجام بدم ، ) اعتياد داره و اگر رابطه جنسى بخواد با اينكه ميدونه نميتونه منو راضى نگه داره اما به من اجازه اعتراض نميده و هميشه حق رو به خودش ميده و من رو مقصر ميدونه.
با تنهاييهام چكار كنم ........
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
نتیجهای یافت نشد.